در این مقاله الکس تروچ به بررسی زبان هنر و دیزاین میپردازد تا تفاوتهای آنها را آشکار سازد.
همچون سایر مبتکرین، من نیز گاهی این سوال ذهنم را مشغول می کند که آیا دیزاین یک نوع هنر است یا خیر؟ این فرصت را غنیمت شمرده و اعلام می کنم که از نظر من دیزاین هنر محسوب نمی شود.
من هنر و دیزاین را به عنوان دو زبان مختلف می بینم. هرچند که طراحان می توانند به زبان هنر سخن بگویند (خلق اثر هنری)، و هنرمندان نیز می توانند به زبان طراحان سخن بگویند (طراحی کردن).
هیچ مفهوم و تعریف روشن و واضحی وجود ندارد تا این دو را از هم متمایز نماید و کاملا بدیهی است که این دو مفهوم در برخی حوزه ها به برابری می رسند.
متدولوژی و تکنیک ها هرگز نمی توانند یکی یا هردوی آنها را محدود کنند.
آنچه که بیشتر از اشیا یا مکان آنها اهمیت دارد اشتیاقی است که در پس یک خلاقیت هنری وجود دارد و همچون خطی هنر و دیزاین را به هم وصل میکند.
اگر شما به هنر و خلاقیت به عنوان زبانهای مختلف بنگرید و لغات آنها را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار دهید می توانید این را دریابید که دیزاین در مقایسه با هنر دامنه بسیار محدود تری دارد. البته این تمرکز بیشتر به نحوه بیان محدود شده، واژگانی که کاملا به اصل مطلب اشاره می کنند مانند زیبایی، موفقیت، شادی و آنها را به روش جدیدی مطرح می نماید.
هنر در عین حال مجموعه از ایده ها را شامل می شود که نیاز به کشف شدن دارند. هیچ محدودیت یا مانعی وجود ندارد و حتی موضوع آن نیاز به تعریف خاصی ندارد.
من ادعا نمی کنم که هر یک از اصول زیر می تواند بیش از یک بیانیه ذهنی باشد اما به من کمک می کنند تا بدانم دقیقا در حال انجام چه کاری هستم و کارم با کار دیگری که قبلا انجام داده ام چه تفاوتی دارد.
دیزاین در مقایسه با هنر
- دیزاین یعنی حل یک مشکل. هنر یعنی خلق یک سوال.
- دیزاین رسیدن به یک قطعیت است. هنر شروع یک بحث آزاد است.
- دیزاین شامل یک طراح یا مجری و یک خط مشی مشخص است. هنر صدای روح است.
- دیزاین نیاز به یک پذیرش جمعی دارد. هنر تنها نیاز به یک تایید درونی.
- دیزاین یک عمل همدلانه است. هنر یک عمل آزادانه است.
این مقاله به طور کامل در مجله Computer Arts در issue 252 به چاپ رسیده است.